«ﻧﯿﺸﮑﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺯ قلم ﻧﻮﺭﻭﺯ ﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪ، ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺷﻨﺎﺧﺖ. ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺮﺍﻭﺵ ﮐﺮﺩﻩ، ﭼﻮﻥ ﺩﯾﺪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﮑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺷﮑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺳﻢ شد..»(ابوریحان بیرونی به نقل از آذرباد موبد بغداد)
انسان، موجودی اجتماعیست که قرن هاست با همدلی و همراهی در کنار همنوعان خویش زندگی میکند و در طول سالها زندگی اجتماعی، تلاش کرده تا با مهرورزی و ابراز علاقه به همنوع، پیوند دوستی و محبت را حفظ کرده و نسل به نسل منتقل کند.
نوعی محبت، علاقه و تمایل قلبی به همنوع در ما آدمها وجود دارد که بسیار ذاتی و درونی است و ما را به سمت کشف راهها و روشهایی برای بیان و نشان دادن این مهرورزی به همنوعمان میکشاند. یکی از روشهای ابراز علاقه و نیز رسوم همیشگی میان مردم در همهی جهان، هدیه و فرهنگ هدیه دادن است که اولین بار از آیینهای کهن ایران زمین برخاسته است.
عیدی دادن و هدیه دادن را ایرانیان باستان، بین خویشاوندان و آشنایان و نزدیکان خود باب کردند و نسل به نسل و سینه به سینه به آیندگان منتقل نمودند تا به امروز؛ که هنوز هم این رسم متداول و نیک در موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی و به مناسبت های مختلف، میان مردم، ساری و جاری است.
هدیه در فرهنگ ما، خاستگاه تاریخی و فرهنگی و اجتماعی دیرینه و عمیقی دارد. همین کاربرد ست هدیه تبلیغاتی در گذشته، منجر به تحکیم بنیان خانواده و عمیقتر شدن روابط عاطفی میان اعضای خانواده و نیز پیوستگی اجتماعی میان مردم آن روزگار میشده است.
هدیه دادن رسمی قدیمی و کهن
رسم دیرینهی هدیه و هدیه دادن، بخش مهمی از روابط و تعاملات فرهنگی، اجتماعی، انسانی، خانوادگی و حتی سیاسی در همهی ملتهاست. اثرات روانی و فلسفی این حرکت سمبلیک بر هیچکس پوشیده نیست. انسانها در نوع خاص برقراری ارتباطشان با یکدیگر، غیر مستقیم به هم ابراز عشق و محبت میکنند و هر کدام، ارزشمندیِ دیگری را به وی یادآور میشوند.
یکی از این راهها هدیه دادن است. حال، مخاطب هدیه (در قالب فرد یا جمع) میتواند از هر قبیله، گروه، نهاد، صنف و شخصی و در هر ساحتی (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و…) باشد.
فرهنگ و رسم هدیه در قدیم، تنها منوط به مراسم شادی و سرور نمیشده، بلکه در مراسم ختم و عزاداری نیز، ایرانیها تحفههایی به منظور ایجاد دلگرمی و همدلی و هم دردی با اقوام و خویشان، به آنها پیشکش میکردهاند. بطور مثال برای صاحب عزا هدایایی همچون برنج، شکر، روغن و… میبردند.
با وجود مرسوم بودن فرهنگ هدیه میان ایرانیان از دیرباز، اقوام مختلف هر کدام رسم و روش خودشان را در این مورد داشتهاند و هر کدام با توجه به موقعیت جغرافیایی و فرهنگی خاص خویش و نیز بر اساس باورها و سنتهای آن منطقه، به دیگری هدیه میدادند؛ بطور مثال در قدیم، افراد کالاهایی مثل ظرف و ظروف سفالی و وسایل دست سازی که با نیروی عشق و علاقهی خودشان تهیه شده به دیگری هدیه میدادهاند.
بهتر است که هدایای مادی، به شکلی زیبا و اثربخش (چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ معنوی) تقدیم هدیه گیرنده شود که تأثیر گزاری بیشتری داشته باشد.
هدیه گیرنده میبایست در آن لحظه احساس ارزشمند بودن کند و علاقه و مهر و نیتی که این رسم قدیمی در خویش نهان دارد، از این طریق منتقل شود.
هدایای بومی و صنایع دستی ایران
ایرانیها در گذشته برای مورد احترامترین و ارزشمندترین اعضای خانواده و قبیله، هدایایی بومی و صنایع دستی که حاصل زحمت خودشان بوده را انتخاب میکردند؛ کالاهایی که ما را متوجه فرهنگ ملی و میهنی و فکریمان میکند و به نیاز متقابلمان نیز توجه دارد.
امروزه گرچه بدلیل محدودیت وقت و انرژیِ انسانی، شاید کمتر بتوان به این روش هدیه داد و هدیه گرفت، لیکن میتوان متناسب با نیازهای متقابل باز هم هدایایی را تهیه کرد که اشارات فرهنگی و ملی و معنویمان را در خود داشته باشد.
از دیگر رسومات ویژهی هدیه که ریشهش در فرهنگ ایران باستان دارد، عیدی دادن و عیدی گرفتن است؛ ریشه در زمانی که مردم در بامداد عید نوروز به نشانهی بخشیدن روشنایی به زندگی، بر یکدیگر آب میپاشیدند و به جهت تداوم دوستی و صلح و سازش و در نتیجه، کیفیت زندگی جمعی، به یکدیگر هدیه میدادند.
با نگاهی اجمالی به گذشتهی ایرانیها و آداب و سنتهای نوروزی در آیین کهن در مییابیم که عیدی دادن و عیدی گرفتن، ریشهی دیرینهای دارد و با گذشت قرنها، هنوز هم این سنت پسندیده از نوروز باستانی حذف نشده. خانوادههای ایرانی بر اساس کتب آیینی و رسوم نوروز، لحظهی تحویل سال نو، هدایای تبلیغاتی را در سفرهی هفت سین میگذاشتند و پس از تحویل سال به هم عیدی میدادند.
آغاز رسم سکه عیدی دادن، در زمان هرمز دوم، شاه ساسانی بود. داریوش دوم نیز به مناسبت نوروز، سکهی ویژهای را ضرب کرد برای هدیه دادن.
بعدها به دلیل مشکلات اقتصادی، هدایا و عیدیها به کالاهای اقتصادی و کشاورزی تبدیل شدند، اگرچه امروز، عیدی دادن به شکل نقدی و مادی باز هم وجود دارد.
گل دادن به عنوان هدیه رسمی کهن در ایران
از جمله هدایایی که از گذشته در ایران باستان مورد توجه تمام ادوار تاریخی بوده و در هر دوره به شکلی دست به دست و پیشکش میشده، گل است.
تقدیم و هدیهی دسته گل به پیروی از آیینهای کهن باستانی نزد ایرانیان محفوظ و زنده مانده است. حتی مزداییان ایرانی که سدهها پیش راهی هند شدند، بر این رسم و سیره پا بر جا ماندند و در مراسم عروسی دستههای گلسرخ یا گلهای معطر دیگر را به مهمانان میدادند.
قدیمیترین و زیباترین سند دربارهی پیشینه دسته گل در ایران، گل و غنچههای دست داریوش در سنگ نگارههای تخت جمشید است که بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت دارد. این نگارهها آیینهای مهمی همچون جشن نوروز یا تاج گذاری را به نمایش میگذارد.
آیین هدیه دادن از ایران باستان تا به امروز
آیین اهدای دسته گل دربین ایرانیان از گذشته تا به امروز در جریان بوده است. ایرانیان دوست دارند همیشه شاخه گلی در دست داشته باشند تا به دوستی هدیه کنند.
در برخی سکههای بجا مانده از اشکانیان نیز الهههایی حک شده که گل یا دسته گل یا شاخه گل همیشه سبز نخل یا مورد را در دست دارد.
نقش کنده کاری شدهای بر سینه کوهی در ابرم دلک نیز وجود دارد که در آن نقش، مردی در حال تقدیم شاخه گلی به بانوییست.
و بسیاری موارد دیگر نیز در آثار باستانی ما وجود دارد که حاکی از فرهنگ اهدا و اهمیت اهدای گل در ایران باستان است.
تنوع و تکثر انواع هدیه در فرهنگ ایران از دیرباز تا به کنون، آنچنان غنی و قابل بحث است که میتوان بسیار از آن سخن گفت؛ هدف، بیان هویت این رسم دیرینه و زیبا در بستر تاریخی و هویت ملیست و انتقال مفهومی به نام بخشش که در انسان، حس نوع دوستی را برانگیزد و او را به سمت مثبت اندیشیِ هدفمندی بکشاند که سرمایهی اجتماعی و فرهنگی هر ملتی، برخاسته از آن است.
زیبایی فرهنگ هدیه و هدیه دادن بالاخص در فرهنگ ما، تأثیرگزار و ماندگار بوده و هست. تعاملات ذهنی، روانی و حسی ما، تحت هر شرایط و در هر فرم و قالبی که هستیم، زمینههای خلق و ترویج و تقدیم هدایای متنوع و با ارزش است؛ و این به آن معنی است که ما انسانها همواره به یکدیگر حسهای تازه و خوب هدیه میکنیم و چه تعاملی از این زیباتر؟
بیشتر بخوانید: از خاتم و مینا تا فیروزه و الماس اصفهان
در دست گلی دارم، اینبار که میآیم
کان را به تو بسپارم، اینبار که میآیم
ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﻠﯿﺪﺵ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ، ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﯾﻢ
دیروز بهل جانا! با تو همه از فردا،
یک سینه سخن دارم، اینبار که میآیم